پارت هشتاد

زمان ارسال : ۲۵۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

مردمک چشمانش به دودو زدن می‌افتند. پس سمانه به او نگفته بود که طرف حساب سمیر چه کسی بوده است. نگاهش را از نگاه کاوشگر سپهر می‌دزدد و سرش را پایین می‌اندازد. انگار اگر در چشمان او نگاه نکند، اعتراف کردن راحت‌تر است.
- من خر می‌دونستم دوستم داره. قبل طلاقش هی وقت و بی‌وقت می‌اومد خونه‌ی مامان که من اتفاقی بیام و ببینمش. می‌دونست چه روزایی میام اونجا. دو سه باری دیده بودم سر و ریختش ک

1469
474,598 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • تبسم

    00

    عالی

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    👄👄👄

    ۳ ماه پیش
  • یک طرفدار

    00

    خیلی قلم خوبی دارید ،وقایع رو سر سری نمیگیرید و به خوبی مینویسید

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    ممنون از نگاه گرمتون🌺🌺🙏🏻

    ۸ ماه پیش
  • سیتا

    00

    چه وضعیت بعدی درست شده الان هیچ کاری هم نمیشه کرد

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    👌🌺🌺🌺

    ۸ ماه پیش
  • اسرا

    40

    کسی که خوابه میشه بیدارکردولی اونی که زده بخواب نه آدم احمق میشه بهش کمک کردولی آدمی به قول سپهرمثل سمیرنه همون زندگیت بهم بریزتامادرت هم قدرآوا بدونه هم خودت

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    👏👏👏👏🌺🌺

    ۸ ماه پیش
  • Aa

    20

    کسی که راحت گول بخوره بازم از شخص دیگه گول میخوره وقابل اعتماد نیست وآوا زرنگ و عاقله وخامش نمیشه عالی بود ممنون👏💐

    ۸ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    برقرار باشید عزیطم.🌺🌺🌺

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید